1 – عشق معطوف به غیر از خود است. در حالیکه محور هوس خود فرد و لذت اوست. جملات زیر را مقایسه کنید:
- ( من) دوستت دارم
- ( من) برات می میرم
- (برای من) هیچکس مثل تو نمیشه
- ( من ) همیشه به فکر توام
-( من) را فراموش نکن
- ( من ) از تو رنجیدم
در حالیکه در عشق، توجه به حالتها و لذتهای خود نیست. و خواست و شرایط معشوق جایگزین خودخواهی فرد می شود.
جمله معشوق است و عاشق پرده ای
زنده معشوق است و عاشق مرده ای
2 – هوس پاسخ به یک نیاز جسمانی و روانی است، مثل نیاز به آب، نیاز به اکسیژن ، نیاز به غذا. ولی عشق فراتر از یک چنین نیازی هست. عشق فراهم آورنده رشد و خودشکوفایی فرد است. لذا فردعاشق خود را خوار نمی کند، کوچک نمی کند. عشق عزت و احترام دارد و این احترام از روی بی نیازی و بزرگی عشق حاصل می شود. شاید در فیلم ها دیده و شنیده باشید که فردی می گوید« من عشق را گدایی نمی کنم».
هر چه جز عشقست، شد ماکولِ[1] عشق
دو جهان یک دانه پیش نَولِ[2] عشق
دانه یی مر مرغ را هرگز خورَد؟
کاهدان مر اسب را هرگز چَرَد[3]؟
3 – عشق محدود کننده و زندانی کننده معشوق نیست. عشق آزاد کننده است. اگر فردی را مجبور کنیم که همه علائق ، سلیقه ها و تفکراتش را فقط متوجه ما کند و فقط به ما بیندیشد، او را محدود به خودمان کرده ایم، نه اینکه عاشق خودکرده باشیم. در واقع این عشق نیست، این یک هوس است و ما را وابسته به شخص دیگری نموده است.
آنکه او بسته غم و خنده بود
او بدین دو عاریت زنده بود
باغ سبز عشق، کو بی منتهاست
جز غم و شادی درو بس میوه هاست
عاشقی زین هر دو حالت، برترست
بی بهار و بی خزان ، سبز و ترست
در نگنجد عشق در گفت و شنید
عشق، دریایی ست قعرش ناپدید.
4 – عشق با بدبینی و سوء ظن همراه نیست. عشق یک اعتماد است. یک اطمینان است و پس از شناخت رفتار، گفتار و احساسات معشوق، و به جهت یک آگاهی عمیق به وجود می آید. لذا ابتدا اعتماد به وجود می آید و بعد عشق منعقد می شود.
بعضی ها می پرسند «باید اول عاشق شد بعد ازدواج کرد یا اول ازدواج کرد بعد عاشق شد؟!»
در جواب باید گفت: اگر بعد از ازدواج بخواهی عاشق بشوی که کار از کار گذشته است و آن فرد هر خصوصیت یا رفتار و یا افکار و احساسی که داشته باشد، باید تحمل کنید، نام این عشق نیست.
از طرف دیگر بدون بررسی ، شناخت ، تحقیق و ارتباط رسمی چگونه می توان عاشق فردی شد تا در پی آن ازدواج کرد؟ ( یعنی روش عاشق شدن قبل از ازدواج چگونه است)
خلاصه اینکه، طی یک فرایند رسمی که خانواده ها در جریان هستند، و ارتباطات شما آشکار و شفاف هست. با مشورت و بررسی شما و خانواده هایتان از فرد مقابل آگاهی به دست می آورید، تناسب رفتارها، نقاط ضعف ، احساسات و افکار یکدیگر را می سنجید و سایر معیارهای مطلوب را دقیقا ارزیابی می کنید. بدیهی است که اگر این موارد مثبت باشد خواه ناخواه شما عاشق فرد می شوید( نه هوس پیدا کنید).........
محبت شدیدی که صادقانه به تو ابراز میکردم دروغ و بی اساس بود و در حقیقت نفرت من نسبت به تو روز به روز بیشتر می شود و هر چه بیشتر تو را می شناسم به پستی و دورویی تو بیشتر پی میبرم و این احساس در قلب من قوت میگیرد که بالاخره روزی باید از هم جدا شویم و دیگر من به هیچ وجه مایل نیستم ک شریک زندگی تو باشم و اگرچه عمر دوستی ما همچون عمر گلهای بهار کوتاه بود اما توانستم به طبیعت پست و فرومایه تو پی ببرم و بسیاری از صفات ناشناخته تو بر من روشن شد و من مطمئنم این خودخواهی ، حسادت و تنگ نظری تو را هیچ کس نمیتواند تحمل کند و با این وضع اگر ازدواج ما سر بگیرد ، تمام عمر را به پشیمانی و ندامت خواهیم گذراند . بنابراین با جدایی ازهم خوشبخت خواهیم بود و این را هم بدان که از زدن این حرفها اصلا عذاب وجدان ندارم و باز هم مطمئن باش این مطالب را از روی عمق احساسم مینویسم و چقدر برایم ناراحت کننده است اگر باز بخواهی در صدد دوستی با من برآیی . بنابراین از تو میخواهم که جواب مرا ندهی . چون حرفهای تو تمامش دروغ و تظاهر است و به هیچ وجه نمیتوان گفت که دارای کمترین عواطف ، احساسات و حرارت است و به همین سبب تصمیم گرفتم برای همیشه تو و یادگار تلخ عشقت را فراموش کنم و نمتوانم قانع شوم که تو را دوست داشته باشم و شریک زندگی تو باشم .
دوستت دارم نه واثه اینکه تنهام
دوستت دارم چون توگفتی همیشه هستی باهام
دوستت دارم نه واثه اینکه بی قرارم
دوستت دارم چون توگفتی همیشه وقت نمی کنی خارم
دوستت دارم نه واثه اینکه دربه درم
دوستت دارم چون توگفتی می گیری بال وپرم
دوستت دارم نه واثه اینکه دل تنگم
دوستت دارم چون توگفتی همیشه باهات یکرنگم
دوستت دارم چون تویی تنهافرشته آرزویم
دوستت دارم نه واثه ادامه حیاتم
دوستت دارم چون تویی تنهافرشته نجاتم
دوستت دارم نه واثه یه روزو دوروز
ضدحال یعنی وقتی یه قرار لطیف تو اینترنت داری کانکت نشی!
ضدحال یعنی وقتی منتظر فیلم مورد علاقت هستی برق بره!
ضدحال یعنی بعد از کلی مصیبت که بابات برات موبایل ثبت نام کرده همه سیمکارتا بیاد جز مال تو!
ضدحال یعنی روز تولدت دوست پسرت جلوی دوستات فقط یه شاخه گل بهت بده و تو هم جلو همه سوسک بشی!
ضدحال یعنی دوست دخترت رو بیرون با یه پسر دیگه ببینن!
ضدحال یعنی یه جلسه سر کلاس نری فقط همون یه جلسه استاد حضور غیاب کنه!
ضدحال یعنی با شکم گرسنه بری تو صف ژتون تموم کرده باشن!
ضدحال یعنی یه هفته قبل از اینکه جشن تولد بگیری خاله مامانت فوت کنه!
ضدحال یعنی قبض تلفن بیاد ....... تومن!
ضدحال یعنی بعد از کلی مخ زدن تو اینترنت همینکه بیای به نتیجه برسی اشتراکت تموم بشه !
ضدحال یعنی با.۹.۷۵ افتادن!
ضد حال یعنی یه مانتو خوشگل بخری همون روز اول گیر کنه به صندلی پاره بشه!
ضدحال یعنی صبح ساعت ۷ بری سر کلاس استاد نیاد!
ضدحال یعنی شرطی بیدل بزنی امتیازت بشه ۲۵!
ضدحال یعنی بعد اینکه کلی افه زبان اوومدی نمره زبانت بشه۱۰
ضدحال یعنی داداش کوچیکت ۲شاخه مودمو اشتباهن بزنه تو پریز برق!
ضد حال یعنی بری عروسی خانمها و اقایون جدا باشن!
ضدحال یعنی تو اتاقت فیلم نگاه میکنی همینکه میرسه جای.........مامان بیاد تو!
ضدحال یعنی هیستوری پاک نکنی همه ایمیلاتو داداشه فضولت بخونه!
ضدحال یعنی نفر ۱۱کنکور شدن!
ضدحال یعنی کارگردان شدن حنا مخملباف!
ضدحال یعنی کاندید شدن رفسنجانی برای انتخابات مجلس!
ضدحال یعنی خواننده شدن میناوند!
ضدحال یعنی حسنی امام جمعه ارومیه!
ضدحال یعنی پژو آردی!
ضدحال یعنی فیلم ژاپنی!
.ضدحال یعنی کالر آی دی داشتن!
ضدحال یعنی عشق یه طرفه!
ضدحال یعنی گل خوردن دقیقه ۹۰!
ضدحال یعنی صبح روزی که با دوستات میخوای بری کوه بارون بیاد!
ضدحال یعنی از سرویس دانشگاه جا موندن!
ضدحال یعنی با ماشین بابا جریمه شدن!
ضدحال یعنی سلام کنی جوابتو ندن!
ضدحال یعنی عینکت سر جلسه امتحان بیفته زمین بشکنه!
ضد حال یعنی سر جلسه امتحان خدکارت تموم بشه!
ضدحال یعنی با دوست دخترت بری کافی شاپ دخترخالتو ببینی!
ضدحال یعنی تاکسی سوار شی وسط راه بنزین تموم کنه!
ضدحال یعنی دفترچه تلفنتو گم کنی!
ضد حال یعنی اونیکه خیلی دوستش داری رو نتونی ببینی!
می پرسم: می دونی؟! من چی؟! چی ام؟!
می گی: آره، عاشقتم! می گی: عشق. می گی: عشق بازی. می گی: عاشقی! می گی: عاشقتم! می گی: منم دیگه! من با بغض می پرسم بهشت برای من که مادرم؛ تویی و مادران همه می دانند که بهشت برای این عشق پاداش کمیست... بهشتی که جز آناتی آنی از آن من نیست... رنج می برم بی منت، عشق می بری بی درخواست؛ تو بزرگ می شوی و من پیر! بزرگ شدنت گریختنی است از آغوش من چه واهمه اگر که گریختنت حس مادری مادرم باشد، می گویم و می گویی و مادرم می گفت: تا مادر نشوی نمی فهمی! دوستت دارم و همین برای من کافیست... همین...
می گم: اون چیه که هیچ وقت بس نیست؟
می گم: حالا وقت چیه؟
می گم: بمون پیشم، من هنوز چیکار نکردم؟
می گم: در گوشم بگو!
می گم: عشق من کیه؟
...
تو با خنده جواب می دهی...
مرا می بوسی و بهشت زیر پایم می روید،
من عاشقم و رنج می برم، تو معشوقی و عشق!
و این شبیه معجزه ایست برای انسان طمعکار...
من نیز بهشتی بودم که بیرحمانه از مادرم دور شدم؛
که فهمیدن حس مادری خود رهی به بهشت جاودان است!...
می دانم که نمی دانی؛
من با تو فهمیدم که مادرم راست می گفت...
(... و تو تا مادر نشوی نمی فهمی...)
نازنینم! نمیدانم تو میدانی؟ دل من در هوای دیدنت بی تاب
گردیده
سراپای وجودم در فراقت آب گردیده ز هجرت دیدگانم همچو
دریایی
ز خون گشته غم و دردم فزون گشته و اکنون در میان بسترم
چون
شمع میسوزم برای دیدن رویت..... دو چشم اشک بارم را به
روی
ماه میدوزم و با او از غم و درد درون ام راز میگویم .
جز تو ای دور از من از همه بیزارم
ای نگاه مهر تو آینهء فردای من *** رنگ چشمانت عسل ریز است ای دریای من
مثل گلهای سحر مثل کبوترهای عشق *** غرق شادی می شود با یاد تو رویای من
نو بهار زندگی یک فصل از غمهای توست *** من غمت را دوست دارم ای گل زیبا من
کاش می شد زندگی را عشق را مهربانی را *** هدیه میدادم به تو ای عشق بی همتای من